به نام خدا
چند وقت پیش تو اصفهان یه توالت عمومی رفتم یکم کارم طول کشید وقتی اومدم بیرون دیدم ۷-۸ نفر تو صف واستادن و تا منو دیدن شروع کردن به تیکه انداختن که :
- عافِیت باشِد .
- خسِّه نباشین .
- نه هنو انگار یه چیزی اِزد موندِس .
- فک کردم از میون رفدِی .
- های، چشادون وا شد .
- اصی انگار نور اِزدون ساطع میشد .
- حالا اومدی سَری وزن .
- میخواسی صدا بِزنی تا بچا بیاند کُمِکِد .
- یُخدچی روغن بخور راش واشِد آ به خودِد صَتمه نزنی .
- خوردنش چِقَده طول کشیدِس که پَس دادنش اَنقَده شد ؟
- از این دفعه که گذِشد …ایشالا اِز دفعه دیگه یه وِکیل بیگیر آ کارا بسپار دسِش آ خوددا راحت کون .
- دُشِک آ لاحاف میبُردی با خودد !
اصن یه کاری کردن باهام که تو خونه هم که دستشویی میرم سه سوته میام بیرون ... !
نویسنده => سینا